۱۳۸۸ دی ۱۲, شنبه

she is a man

امروز داشتم یه فیلم نگاه می کردم که در مورد افرادی بود که دچار دوگانگی جسمی و تناقضات احساسی و روانی بودند،بود.تا اونجا که کسی از واقعیت درون اونها آگاهی نداره مشکلی نیست و لی از زمانی داستان واقعی شروع می شه که افراد جامعه به مشکل این ادم پی می برن.
در این زمان که اون فرد دوباره درگیر همون مسائل گذشته می شه و شخصیتش زیر سوال می ره. دوباره مشکلات و قصه های قدیمی براش تکرار میشن. همون تناقضات و درگیری هایی که از زندگی سیرت می کننن و اجازه زندگی کردن رو ازت می گیرن.مدام این سوال توی ذهم تکرار می شد چه چیزی هویت و شخصیت ادم ها رو در این جامعه مشخص می کنه آیا آلت تناسلی و داشتن یک شمایلی که همه به راحتی بتونن زن بودن و یا مرد بودنت رو از همدیگه تمیز بدن و یا داشتن یک فکر و یا اندیشه؟ اصلا در این جامعه زن بودن و یا مرد بودن اینقدر مهمه که زندگی کسی رو که دچار یک نوع خاصی از یک وضیت جسمی باشه تعین می کنه؟
در جامعه ای که ما در اون زندگی می کنیم داشتن وضعیت جسمانی مشخص که زن بودن و یا مرد بودن رو تعیین کنه یک نوع اختلال روانی محصوب میشه که منجر به طرد شدن فرد از جامعه و بعضا خانواده می شود.آیا این فرد جدای از مشخص نبودن جنسیت خودش نمیتونه به عنوان یک فرد سالم و پذیرفته شده در جامعه زندگی کنه.گرایش اینگونه از افراد به نوع خاصی از لباس پوشیدن و یا گرایشات خاصی نسبت به جنس مخالف و یا موافق همیشه به عنوان یک عمل زشت و یا منزجر کننده تلقی شده و موج نفرت رو از سوی جامعه روانه اونها میکنه.
وجود اینگونه دیدگاه از سوی جامع خودش یک نوع مشکل روانی رو برای اونها به دنبال داره که به طور ناخواسته از سوی افراد جامعه به این افراد تحمیل می شه.با توجه به رشد علم و دانش و دست یابی جوامع به سطح فرهنگی بالا هنوز افرادی که جبرا دچار این وضعیت شده اند و حتی با عمل جراحی این مشکل رو رفع کرده اند تا زمان زنده بودنشون باید به عنوان یک فرد منزوی زندگی کرده و هیچ رابطه دلخواه خودشون رو نمی تونند داشته باشند.به همین علت بسیاری از این افراد حتی بعد از مشخص شدن نوع جنسیت و یا هویت واقعی خودشون بیش از پیش دچار افسردگی شده و گاها دست به خودکشی و یا به یک شکل خاصی دست به انتقام زده و یا با روش های عجیب دست تخلیه روانی خود می زنند. که پیامدهای ناگواری رو به همراه داره.
و اما آیا تا به حال کدام یکی از ما به این افراد به عنوان یک انسان، جدای از تمام مشکلات جسمانی نگاه کردیم و از اونها نترسیدیم کدام یکی از ما تونستیم اونها رو به عنوان یک فرد عادی در جامعه بپزیریم و با اونها ارتباط دوستانه برقرار کنیم؟قسمت بزرگی از مشکلات روحی این افراد از ماست که هنوز با تمام ادعای داشتن فرهنگ بالا و روشنفکریمون نتونستیم این افراد رو قبول و از اونها حمایت کنیم.

۱۶ نظر:

  1. خوشششششششششششششش اومدی

    پاسخحذف
  2. ترجيحا با فونت تاهوما 12 بنويس چشمم چپ شد تا خوندمش
    سلام
    من دورادور جوياي احوالتون هستم
    كتاب گفتگو در كاتدرال رو به صاحبش پس دادي؟

    پاسخحذف
  3. سلاااااااااااااااااام
    پس بالاخره از تبعید برگشتی! خانه نو مبارک و چراغش روشن باد.

    پاسخحذف
  4. سلام به ارژنگ بگو جای اینکه چشماتو چپ کنی عقلتو بار بیندازکنترل رو بگیر دکمه وسط موس رو بچرخون صفحه بزرگ مشه
    ممنون
    رستی راجع به این قضیه هم بعا بحث می کنیم

    پاسخحذف
  5. اگر اينجا برای نظر دادن راجع به مطلبی که شما مطرح کرده ايد است، عجيب نيست که افرادی به جای نظر، به مسا ئل حاشيه ای بپردازند؟

    در مورد دو جنسيتيها از قبل کنجکاو بودم و نسبتاً مطا لعه ی زيادی داشتم. واقعيت اين است که اينها در اقليت هستند. ولی از همه مهمتر اينکه آيا دو جنسی بودن يک حقيقت است؟ دو جنسيتي شکلها ی مختلف دارد - بالا تـنه زنانه و دستگاه تناسلی مردانه و چهره ای مخلوط از مختصات زن و مرد. اين در اصل نوعي نا هنجاري يه
    ژنتيکی است که در هنگام تشکيل جنين صورت ميگيرد. البته دلايل ديگری نيز ممکن است.

    نوع ديگر دو جنسيتی که در واقع تلقينی است ، بيشتر به شکل ذهنی شکل ميگيرد.
    به اينصورت که فرد، ظاهراً از نظر جسمی کاملاً زن و يا کاملاً مرد است ولی به هر دو جنس تمايل جنسی دارد. اين افراد از راههای مختلف دارای اين توهم ميشوند که به جنس موافق و مخالف تمايل دارند. يکی از دلايل اين حس توهمی شرايط و محيطی است که آن شخص در آن رشد کرده. بطور مثال اگر مادر اين فرد همجنسگرا بوده باشد، به فرم ناخود آگاه به فرزندش افکار همجنسگرا يانه را منتقل ميکند واين تلقين اضافه ميشود به غريزه ی طبيعی يه آن فرد نسبت به جنس مخالفش.

    مصرف الکل و يکسری داروها و مواد مخدر و نيز طبق يافته های اخير دانشمندان، استفاده از مواد پلاستيکی و مصرف لوازم آرايشی يه خانمها (در دراز مدت) تمايل به همجنس و حس دو جنسيتی را بوجود
    ميآ ورند!!

    ده ها عامل شناخته شده و ناشناخته ی ديگر، در اين قضيه دخيلند.

    همه ی اينها يکطرف، و شيوه ی برخورد صحيح با اين افراد نيز، طرف ديگر.

    موضوع مهم اينست که هر چه آ گاهی يه ما از چگونگی يه برآيند ِ دو جنسيتی و همجنسگرايی بيشتر و دقيقتر شود، برخورد ما با آنها به همان اندازه منطقی تر و عادلانه تر خواهد شد.

    دو جنسيتی يه تلقينی و همجنسگرايی يه تلقينی هر دو از طريق روان درماني، قابل علاجـند !!

    پاسخحذف
  6. مدیرکل دفتر آسیب دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی از حذف کدهای مربوط به "اختلال روانی" در کارت معافیت سربازی کسانی خبر داده است که از نظر جنسی خود را تراجنس (transsexual) می دانند.

    حسن موسوی چلک روز چهارشنبه ۱۶ دی (۶ ژانویه) در گفتگو با خبرگزاری فارس گفته است که تا کنون این افراد به خاطر تعریف شدن وضعیت آنها در طبقه اختلالات روانی، با کد های مربوط به این اختلالات معاف می شدند.

    او علت اتخاذ تصمیم جدید را مشکلاتی عنوان کرده است که درج این کد ها در کارت پایان خدمت افراد تراجنس برایشان به وجود می آورد.

    تراجنس ها افرادی هستند که از نظر هویت جنسی خود را متعلق به جنس مخالف آنچه اندام های جنسی شان حکم می کند می دانند، مثلا کسانی که بدن مردانه دارند اما خود را زن می دانند.

    این افراد می توانند با انجام عمل جراحی و هورمون درمانی "تغییر جنسیت" دهند و در ایران بر اساس اجازه ای که رهـبـر ديـنـی در مورد آنها صادر کرده، به رسمیت شناخته می شوند.

    به گفته آقای موسوی چلک، طی دو سال گذشته بررسی هایی به عمل آمده و رایزنی هایی با سازمان نظام وظیفه ایران صورت گرفته است و در نتیجه از این پس ممکن است این افراد با کدهای مربوط به اختلال غدد و یا دیابت معاف شوند.

    همچنین روزنامه قدس روز چهارشنبه ۱۶ دی (۶ ژانویه) از برگزاری جلسه ای خبر داده است در آن نماینده تراجنس ها با مسئولان نیروهای مسلح و سازمان بهزیستی در مورد مشکلات ناشی از درج کدهای اختلالات روانی در کارت پایان خدمت این افراد صحبت کرده اند.

    بنابراین گزارش، نمایندگان سازمان های بهزیستی و نظام وظیفه ایران و نماینده نیروهای مسلح این کشور از تصمیمات جدیدی در جهت حل مشکلات این افراد در آینده نزدیک خبر داده اند.

    مدیرکل دفتر آسیب های اجتماعی سازمان بهزیستی گفته است که مردم ایران اطلاعات زیادی از افرادی که او آنها را "دچار اختلال هویت جنسی" خوانده است، ندارند.

    آقای موسوی چلک گفته است که "این افراد در جامعه به عنوان یک شهروند محسوب می شوند و دولت نگاه دیگری بر اینگونه افراد دارد."

    بنابر اظهارات آقای موسوی چلک، هم اکنون ۴ هزار فرد تراجنس در ایران زندگی می کنند.

    پاسخحذف
  7. سلام ارتا.
    خوبی.
    شروع خوبیه امیدوارم تا اخرش هم خوب پیش بری

    پاسخحذف
  8. موش کوردی ۱۷, ۱۳۸۸

    واقعیت اینه که در مورد آدمها سوای هر ویژگی جنسیتی و روانی تنها عامل برقرار کننده ی ارتباط نزدیکی تمایلات، تفکرات و سطح یا طبقه ی اجتماعیشون هستش. اینکه ما چه حد در رفتار با آدمهایی خارج از ژانر خودمون تفاوت و محافظه کاری قائل می شیم بخشیش به دلیل عادت نداشتن ما به فضاهای جدید در روابط از این دست هستش و بخشیش هم به خاطر عدم سنخیت چیزهای کلی تر و جدی تری مثل تمایلات و تفکرات.

    از نظر من تنها مشکلی که برای این افراد در جامعه وجود داره اینه که بهشون فرصت ابراز تفکراتشون رو نمی دیم که این رویکرد نه تنها در قبال افرادی با ویژگی های جنسیتی و روانی خاص بلکه بطور متداول از جانب افراد طبقات بالاتر اجتماعی نسبت به طبقات پایین تر اعمال میشه.

    پاسخحذف
  9. دقیقا به کدوم در؟

    پاسخحذف
  10. سلام آرتا :جوامعی نیز که دگراندیشان و دگرخواهان جنسی آنها به ثبات و حقوقی دست یافته اند راه درازی را طی کرده اند.فیلم میلک بابازی زیبای شون پن نمونه خوبیست.
    یکی از همین افراد که زندگی با جنس موافق خود را ترجیح می دهد همین هفته پیش برایم تعریف می کردکه بعد از حدود 25سال اینموضوع را بامادرش در میان گذاشته و او هرچند ابتدا دچار بهت و شوک شده اما پس از آن از پسرش حمایت کرده و گفته حاضر است هراقدامی را در حمایت از او فراهم کردن زندگی به شیوه دلخواهش راانجام می دهد.ای کاش این موضوع را با مراجعه به بهزیستی هرمزگان، روانشناسان استان و دیگر منابع،سوژه یک گزارش بومی فرار می دادی !!!!

    پاسخحذف
  11. متأ سفا نه در جامعه ی ما و جوامع شبيه ما، که يکسری اطلاعات بطور مبهم و دست دوم از جوامع (به اصطلاح پيشرفته) به ما ميرسد، واکنشهای احساسی و نادرست را در ما ايجاد ميکند. ما اين اطلاعات را بدون مطالعه ی دقيق، فورا ً جزو ِ تمدن و پيشرفتهای حقوقی و سياسی يه دنيای غرب ميگذاريم و فکر ميکنيم با سيمپا تی از اين موضوع ِ خاص ، به فرهنگ و کلاس بالا تری دست يافته ايم !

    بـد نيست اطلاعات بيشتری در مورد دو جنسی ها
    (Bisexuals) - همجنسگرايان زن (Lesbians) - و همجنسگرايان مرد (Gays) ، داشته باشيد ! دو جنسيها اکثراً با خود و با دلدار خود !! در تضادند. اين افراد بشدت در روابط عاطفي و عشقي دمدمی هستند. ممکن است دو ماه عاشق دختری باشند و ناگهان عاشق مرد يا پسری ديگر ميشوند. و اين روند گاهی تا انتهای زندگی آنها ادامـه ميــيـا بـد و احتمال دارد د ه ها تن را طی يکی دو سا ل، عوض کنند !!

    زنهای همجنسگرا، رفتار و خصوصيا ت مردانه دارند. حالت روحی يـه خـشـن و تـها جـمـی دارند- در صدی از آنها از مرد ها متنفرند- تمايل برتری طلبانه ی فوق العاده ای دارند ...

    همجنسگرايان مرد رفتار و خصوصيا ت زنا نه نيز دارند - از نـظر احساسی بی ثبات و دمدمی هستنـد - زود رنجنـد - آ ميزش با زنان برايشان چندش آور است... بخشی از غده ی هـيـپـو تالا موس د ر مغز مردان همجنسگرا کوچکتر از مردان عادی است.

    مغز چـپ و راست در زنان و همجنسگرايان مرد، تقريبا ً به يک اندازه است ولی مغز راست زنهای همجنسگرا، مانند مردان عادی کمی بزرگتر از مغز چپ است.


    همجنسگرايان زن و مرد د ر جوامعی که آزاد تر باشند، علاقه ی عجيبی به ترغيب و تشويق افراد عادی ، بسوی همجنسگرايـی دارند.

    همجنسگرايان زن و مرد د ر جوامعی که آزاد تر باشند، تلاش بسياری دارند در بدست آوردن مشاغلی از قبيل معلمي - استادی دانشگاه - سرآشپزی - رياست - سينما، نويسندگي کتاب، فيلم ها و تئاتر هايی که همجنسگرايی و دو جنسگرايی را تبليغ کنند - و در مجموع، مشاغلی که بتوانند حس ِ همجنسگرايـی و افکار همجنسگرايانه را ترويج دهـنـد!! و نـيـز در زنـدگـی به هيـچ چـيز به اندازه ی
    س ک س، اهميت نميدهند، بخصوص همجنسگرايان مرد.

    در تمامی يه متن بالا، امکان اسـتـثـنـا نيز هست.


    متن ذيل بخشی از وبسايت http://en.wikipedia.org/wiki/Biology_and_sexual_orientation

    است که منشا ٌ همجنسگرايی را در نوعی عـفـونـت ويروسی و بيماری عفونی ميـيا بد:



    Pathogenic hypothesis of homosexuality

    The pathogenic hypothesis of homosexuality, also called the 'gay germ' hypothesis, suggests that homosexuality might be caused by an infectious agent. The speculative hypothesis was suggested by Gregory Cochran and Paul Ewald as part of a larger project advocating a number of pathogenic theories of disease. They argue that because of the reduced number of offspring produced by gay and lesbian people, evolution would strongly select against it. They also draw an analogy to diseases that alter brain structure and behavior, such as narcolepsy, which are suspected of being triggered by viral infection.[35] Cochran also argues that the prevalence of homosexuality in urban areas suggests that an infectious disease causes homosexuality.[36] They conclude that it is a "feasible hypothesis... no more and no less."[35] After being unable to publish this account in a peer-reviewed journal, the idea appeared in the popular press.[37] An American Philosophical Association newsletter the following year stated "there is ultimately very little to be said in favor of these contentions", and criticised the press attention gained, given a lack of peer reviewed publication of the theory, and questioned the general ethics of communication of theories about homosexuality by researchers to the public. [38] In an article in Out Magazine, brain researcher William Byne stated "Cochran and Ewald are guilty of pathologizing homosexuality"[39], while in the same article psychology professor J. Michael Bailey posited that a 'germ theory' did not necessarily mean homosexuality was a disease, but recognised the political ammunition such a belief could give to homophobes.[39]

    پاسخحذف
  12. تـصـحـيــح: در پاراگراف پنجم:

    مغز چـپ و راست در زنان عادی....

    پاسخحذف
  13. اميدوارم مطالبی که ارائه داده ام، نوعی جبهه گير ی بر عليه همجنسگرايی و دو جنسگرايی تلقی نشود.

    در حقيقت دلـم برای اين اقليت ميسوزد. فکر ميکنم اين افراد بهتر است با تمام وجود تلاش کنند تا خود را بــا زندگی يه طبيعی تطبيق دهند، هما نند ا نسا نهای ديگر. و اگر خود را از نظر غريزه ی جنسي متفاوت با اکثريت مردم ميبينند، سعی کنند کمتر به غريزه ی جنسي اهميت بدهند. غريزه ی جنسی فقط بخشی از هويت فيزيولوژيکی يه (مرتبط با حيات ِ رواني يه) انسان را تشکيل ميدهد. مقام انسان بس والاتر و عاليتر از آن است که در غريزه ی جنسی و يا ارضاء ِ غريزه ی جنسي خلاصه شود و چرخ ِ تکاملش در اين غريزه، گـير کـنـد. اين به معنای سر کوب ِ غريزه ی جنسي نيست؛ بلکه همجنسگرايان و دو جنسگرايان با بی اعتنايی به فرم ِ غير ِ نرمال ِ غريزه ی جنسي خود ، در جهت اصلاح ِ آن بر ميآ يند.
    بعبارت ديگر اگر در پی ِ تحريک غريزه ی جنسي ِ خويش نباشند، شا يد بتوان گفت که اصلاً لزوم ارضاء ِ غريزه ی جنسي را در خود حس نخواهند کرد. برای مثال، اگر شخص در معرض ِ گرمای ِ بسيار زياد قرار نگيرد، دچار ِ گرمازدگی نخواهد شد. در وجود انسان ده ها نيرو و انرژی يه ديگر وجود دارد که در صورت کشف و يا نيل به آنها، انسان را در حالت غير قابل وصف قرار ميدهد !

    درک اين نکته مهم است که پديده ی همجنسگرايی و دو جنسگرايی موردي است بر خاسته از يک عارضه ی جسمي - جنسي، که بايستی تحت درمان ِ پزشکی - روانپزشکی قرار بگيرد تا از گسترش و اشاعه يه آن جلوگيری شود - همچنا نکه برای جلوگيری يا پيشگيری از گسترش يک غده ی سرطانی
    علم پزشکی کاربرد پيدا ميکند- و آنچنا نکه برای جلوگيری يا پيشگيری از گسترش يک غده ی سرطانی يا بيما ری ِ خاص با آن از طريق ِ علم پزشکی مقابله ميشود و توهين آميز تلقی نميشود؛ دقيقا ً به هما نصورت از طريق ِ علم پزشکی مقابله با عوامل ِ فيزيولوژيکی يه ِ همجنسگرايی و دو جنسگرايی نبا يـد توهين آميز تلقی شــود. و نـيـز مقابله با عوامل و عوارض ِ روانی ِ آن با تکـيه بر اطلاعات ِ روانشناسي.

    دو ستــا ن ِ همجنسگرا و دو جنسگرا، اميدوارم از مطالب فوق رنجيده نشويد و بـه
    ا بـعـا د ِ عـلمي-رواني-اجتماعی و حـقـيـقـی ِ آن تو جه کنـيـد.

    پاسخحذف
  14. یکی بود یکی نبوداسفند ۱۲, ۱۳۸۸

    واقعا ملت این همه بیکارن که واسه شما مطلب می نویسند تا حالا شده که چیزی بفهمند و بعد حرفی بزنن چیزی واسه گفتن توی وبلاگ شما موجود نیست مگر نمی بیند که برای یک مطلاب بی معنی ملت وقت اضافه نیاز دارند خب شما هم بیاین و در این وقت اضافه حرف درست و حسابس بزنید نه اینکه بگید اگه بدونی چه حس خوبیه

    پاسخحذف
  15. واثعا خواتنندگان وبلگاگ شما نگاهی به نوشته هایتان ندارند

    پاسخحذف